سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیمای پیامبر(چشم پوشى پیامبر (ص) از ناپسندیها)

نظر

پیامبر صلى اللّه علیه و اله نرمخو، خوش ظاهر و خوش باطن بود و خشم و رضایتش در چهره اش پیدا بود. (540) وقتى که زیاد خوشحال بود بیشتر دست به محاسن مى کشید. (541) آنچه را نمى پسندید، به کسى رو در رو به زبان نمى آورد. مردى بر آن حضرت وارد شد که لباس سیاهى بر تن داشت ، پیامبر صلى اللّه علیه و اله از دیدن او ناراحت شد ولى چیزى نگفت . وقتى که از خانه بیرون رفت ، به یکى از افراد فرمود: ((خوب بود شما به این مرد مى گفتید این لباس را از تن بیرون کند.))(542) مرد بیابان نشینى در حضور پیامبر صلى اللّه علیه و اله میان مسجد، بول مى کرد، اصحاب به او اعتراض ‍ کردند، فرمود: بولش را قطع نکنید، سپس گفت : ((این مسجدها جاى نجاست و بول و ادرار کردن نیست .)) و در روایتى آمده است که فرمود: ((نزدیکش بروید اما از جا بلندش نکنید.))(543)
    
    روزى مرد بیابان نشینى نزد آن حضرت آمد و چیزى خواست او مرحمت کرد و سپس فرمود: به تو احسان کردم ؟ آن مرد عرب گفت : نه ، هیچ خوبى نکردى ! راوى مى گوید: مسلمانان خشمگین شدند و به او حمله بردند، پیامبر صلى اللّه علیه و اله به ایشان اشاره کرد که متعرضش نشوید سپس جا برخاست و وارد منزل شد و دنبال آن مرد فرستاد و کمک بیشترى کرد، آنگاه فرمود: آیا به تو احسان کردم ؟ مرد بیابان نشین گفت : آرى ، خداوند از خانواده و قبیله ات به تو جزاى خیر دهد، پس پیامبر صلى اللّه علیه و اله به آن مرد گفت : تو آنچه را خواستى گفتى ولى در دل یاران من کدورتى پیدا شده است حال اگر مایلى چیزى را که نزد من گفتى ، در حضور ایشان بگو تا کدورت از دل آنها بیرون رود، گفت : مى گویم ، همین که فردا شد و با شامگاه ، آن مرد آمد؛ پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: این مرد صحرانشین گفت آنچه گفت ولى بعد که ما بیشتر به او عطا کردیم راضى شد. مرد بیابانى گفت : آرى ، خداوند از خانواده و قبیله ات به تو جزاى خیر دهد. آنگاه پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرمود: ((مثل من و این مرد صحرانشین بمانند آن مردى است که شترى داشت که رم کرد و مردم به دنبال شتر مى دویدند و این عمل جز این که شتر را بیشتر فرارى کند، فایده دیگرى نداشت . از این رو صاحب شتر صدا زد: اى مردم ، بین من و شترم فاصله نشوید، چون من به حال شتر خود واردتر و آشناترم ، آنگاه صاحب شتر از مقابل ، رو به شتر رفت ، مقدارى خار و خاشاک از زمین برداشت و آرام ، آرام او را بازگرداند، تا آن جا که شتر آمد و زانو زد و باربر روى آن بست و خود هم بر آن سوار شد، و من اگر شما را به حال خود گذاشته بودم - وقتى که آن مرد گفت آنچه گفت - شما او را مى کشتید و او داخل آتش دوزخ مى شد.))(544)
    
    
    پی نوشت :
    540- این حدیث را صدوق در معانى ، ص 81 و عیون ، باب سى ام ضمن حدیثى طولانى از حسن بن على از دایى اش نقل کرده مى گوید: پیامبر صلى اللّه علیه و اله همواره گشاده رو و نرمخو و خوش ‍ برخورد بود و هیچ گاه ، خشن و درشتخو نبود - و نیز - در آن حدیث آمده است ، هرگاه خشمگین مى شد، صورتش را بر مى گرداند و اظهار نفرت مى کرد و هرگاه خشنود مى شد، چشمش را مى بست . و در صحیح بخارى ، ج 4، ص 229 و 230 نظیر این حدیث آمده است .
    541- این حدیث را ابوالشیخ با سند نیکو - به طورى که در (( المغنى )) آمده - از عایشه نقل کرده است .
    542- این حدیث را ابوداوود، در ج 2، ص 550 و ترمذى در (( الشمائل ، )) ص 25 نقل کرده اند.
    543- این حدیث را نسائى در ج 1، ص 175 و بخارى در ج 1، ص 63 نقل کرده اند.
    544- این حدیث را به تفصیل ابوالشیخ و بزاز از قول ابوهریره با سند ضعیف - چنان که در (( المغنى )) آمده - نقل کرده اند.

 

                Source : payambarazam.ir